در آغازین روزهای مرداد ماه و در یک روز گرم تابستانی، دور هم جمع شدیم تا شروعی دوباره را جشن بگیریم… گرمای این روز اما نه از آفتاب، که از حضور دوباره کودکانمان بود. از طنین خندههایشان، از شور نگاهشان و از شوق لمس تجربهای نو که در حال رقم زدن آن بودند.
اینجا، اولین خشت از ماجرایی است که قرار است آن را با یکدیگر تجربه کنیم. اولین قدمی که در سرزمین داستانها و قصهها گذاشتیم تا طعم شیرین خیالش برای همیشه در صندوقچه خاطراتمان به یادگار بماند.
بدون دیدگاه